پادشاهی دانمارک کشوری است در شمال اروپا. پایتخت آن کپنهاگ است. جمعیت این کشور 5٫5 میلیون نفر و زبان رسمی آن دانمارکی است. زبانهای فاروئی، گرینلندی و آلمانینیز به عنوان زبانهای محلی در این کشور رسمیت دارند. واحد پول این کشور کرون دانمارک است و با اینکه این کشور در سال 1973 به اتحادیه اروپا پیوسته اما به حوزه یورونپیوستهاست. 80٫4 درصد مردم دانمارک مسیحی لوتری هستند.
جزایر فارو و گرینلند بخشی از پادشاهی دانمارک بهشمار میآیند اما به ترتیب در سالهای 1948 و 1979 به آنها خودگردانی اعطا شدهاست. دانمارک جنوبیترین کشور اسکاندیناویاست و تنها مرزی که دارد با کشور آلمان است. پلی دریایی به نام پل اورسوند، دانمارک را به سوئد متصل میکند.
دانمارک از اعضای مؤسس سازمان ملل و ناتو است. کشور دانمارک دارای دولت رفاهاست و از نظر کم بودن اختلاف درآمد مردم، در رتبه اول جهان قرار دارد. دانمارک از نظر درآمد سرانه در رتبه هفتم جهان قرار دارد و در بررسیهای سالانه، مردم آن مکرراً به عنوان «راضیترین» مردم جهان اعلام میشوند و همچنین در سال 2016 شرکت یونیورسام با انتشار شاخص سالانه شادی، کشور دانمارک را در رتبه نخست شادترین و راضیترین نیروی کار در دنیا قرار داد. این کشور به عنوان کشوری با کمترین فساد اداری در جهان بهشمار میآید.
پرچم این کشور که شامل یک صلیب سفید در میان آن است قدیمیترین پرچمی در جهان است که از سال 1821 تا به حال استفاده میشود. صلیب سفید این پرچم را در پرچم کشورهای انگلیس، سوئد، نروژ، فنلاند و ایسلند هم میتوان دید.
کشور پادشاهی دانمارک بعد از کشور ژاپن دارای قدیمیترین خاندان پادشاهی است. دانمارک دو سرود ملی دارد: یکی سرود شهروندان (با نام سرزمینی است دوستداشتنی) و دیگری سرود سلطنتی (به نام شاه کریستیان نزد دکل رفیع ایستاد).
سدههای میانه[ویرایش]
بهسال 1219 و در 15 ژوئن، شاه «والدمار دوّم» دانمارکی که او را فاتح مینامیدند در تنگنای بدی گرفتار شده بود. دراین وضعیت، اسقفهای دانمارکی که همراه لشکر جنگی بودند، بر تپهای گرد آمده و به دعا پرداختند. بنا بر داستانهای دراین هنگام، ناگاه ابرها کنار رفتند و پارچهٔ سرخرنگ بزرگی از آسمان به زیر افتاد که صلیب سفید رنگی برآن دیده میشد. به قول داستانها این نشانهای عینی از جانب خداوند بود که نشان میداد او برای دانمارکیها رحیم و خیرخواه خواهد بود.
تاریخ روشن و آشکار دانمارک به سده دهم میلادی بازمیگردد. در اوایل سده یازدهم کنوت فرزند سوین فتوحات زیادی را در اروپا برای دانمارک کسب کرد که از آن جمله انگلستان و نروژ بود.
پس از مرگ کنوت، دانمارک مدتها درگیر کشمکشهای داخلی بود. در طی سدههای دوازده و سیزدهم میلادی نیز بر وسعت متصرفات دانمارک افزوده شد و به خاطر وجود پادشاهانی مانند والدمار یکم و دوم بود در قرن چهاردهم والدمار چهارم پادشاه وقت، کوششهای زیادی را برای عظمت دانمارک آغاز کرد که تا اندازهای هم به پیشرفتهایی نایل آمد ولی سرانجام مغلوب رقبای اروپائیش گردید.
در سال 1397 میلادی پادشاه وقت ملکه مارگریت (دختر والدمار چهارم) اتحادیه کالمار را بین دانمارک و سوئد و نروژ برقرار ساخت. اتحاد با نروژ تا سال 1814 دوام داشت ولی اتحاد با سوئد در سال 1523 پایان یافت. در سال 1448 کریستیان اول به پادشاهی دانمارک رسید. او از خاندان اولندنبورگ بوده و نواحی شلسویگ و هولشتاین (دو ناحیه در جنوب دانمارک که در آن زمان دوکنشین آلمانی بودند) را تحت تسلط دانمارک درآورد.
پس از کرستیان اول پسرش ژان و سپس پسر ژان، کریستیان دوم به پادشاهی رسیدند. کریستیان دوم در سال 1513 به سلطنت دانمارک رسید. وی در سال 1520 با اقداماتی که انجام داد سوئد را تسخیر و ضمیمه دانمارک کرد. اما سوئدیها در سال 1523 متحد شده و با لغو قرارداد کالمار کشور خود را مستقل اعلام نمودند. در همان سال اشراف دانمارک علیه کریستیان قیام نموده و پس از سرنگون کردن او عمویش فردریک اول را به سلطنت منصوب کردند.
در سال 1534 میلادی پس از مرگ فردریک اول (1533)، فرزند او کریستیان سوم به پادشاهی دانمارک (و همچنین نروژ) رسید. وی با کمک گوستاو اول پادشاه سوئد نیروهای لویک را که به دانمارک تجاوز کرده بودند شکست داد (1536). او مذهب لوتری را در دانمارک تثبیت کرده و به نروژیها نیز تحمیل نمود. در دوران سلطنت او دانمارک به عظمت زیادی رسید. در سال 1559 فردریک دوم فرزند کریستیان سوم به پادشاهی رسید. در زمان وی اصلاحات اقتصادی و سیاسی زیادی انجام گرفت و دانمارک دارای نیروی دریایی گردید. پس از وی، پسر اول کریستیان چهارم به پادشاهی کشور رسید (1558). لیکن به علت خردسالی وی، تا سال 1596 حکومت در دست نایب السلطنهاش بود که در آن سال خود حکومت را به دست گرفت. در زمان سلطنت 60 ساله وی، بارها با سوئد جنگید؛ و همچنین در جنگهای سی ساله درگیر شد ولی سیاست اقتصادی وی باعث رونق بازارهای کشور گردید.
در سال 1648 فرزند کریستیان با نام فردریک سوم به تخت نشست. در زمان او نیز جنگهایی با سوئد واقع شد. جانشین کریستیان فرزند وی، فردریک چهارم بود. وی نیز طی جنگهایی با سوئد کوشید تا نواحی شلسویگ و سوئد جنوبی را به دست بیآورد ولی فقط موفق به دست آوردن ناحیه اولی شد. پس از او به ترتیب: کریستیان ششم (1730 میلادی)، فردریک پنجم (1746)، کریستیان هفتم (1766)، و سپس فردریک ششم (1808) به سلطنت دانمارک و نروژ رسیدند.
تاریخ معاصر
در زمان فردریک ششم جنگهایی میان دانمارک و انگلستان درگرفت. در سالهای 15 – 1814 برپایه پیمان وین، نروژ از دانمارک تجزیه شد و ضمیمه سوئد گردید؛ ولی سایر مستعمرات همچنان در دست دانمارک باقیماند. پس از فردریک ششم حکومت به دست یکی از خویشان او (کریستیان هشتم) افتاد. در این دوره دانمارک پیشرفتهای اقتصادی فراوانی یافت. پس از درگذشت وی (1848) پسرش فردریک هفتم و سپس کریستیان نهم (1863) به سلطنت رسیدند. کریستیان نهم که از خاندان سوندربورگ گلوکسبورگ بود در کنفرانس سال 1852 لندن مقامش در ولایتعهدی تثبت شده بود. او در آغاز سلطنتش در سال 1863 ناحیه شلسویگ – هولشتاین را به دانمارک الحاق نمود. در نتیجه این عمل جنگی میان دانمارک با پروس (آلمان) و اتریش روی داد که موجب از دست رفتن ناحیه نامبرده و چند منطقه دیگر شد. در طول پادشاهی کریستیان نهم فعالیت آزادیخواهان برای تدوین قانون اساسی جدید تشدید شد.
پس از کریستیان نهم فرزندش فردریک هشتم در سال 1906 به سلطنت رسید. وی بیشتر به مسائل نظامی توجه داشت. بعد از وی کریستیان دهم در سال 1912 به سلطنت نشست. دانمارک در جنگ جهانی اول بیطرف باقیماند ولی در طی جنگ جهانی دوم، در سالهای 45 – 1940 به اشغال آلمان نازی درآمده و کریستیان تحت نظر قرار گرفت. در پایان جنگ جهانی دوم دانمارک از اشغال آلمان نازی خارج شد. در سال 1947 با درگذشت کریستیان دهم، فردریک نهم پادشاه شد. در زمان او دانمارک به حد اعلای پیشرفتهای اقتصادی و سیاسی خویش رسید. در سال 1972 با مرگ فردریک نهم، دختر وی مارگرت دوم به پادشاهی رسید.
ولی در 1920 قسمت شمالی شلسویگ به دانمارک پس داده شد. در قرن بیستم، آخرین مستعمرات دانمارک یا فروخته شد (جزایر ویرجین) یا به استقلال رسید (ایسلند) یا خود مختار گشت (گرینلند و جزایر فارو). این کشور در جنگ جهانی دوم به اشغال آلمان نازی درآمد (1940تا 1945) و از آن پس یکی از اعضای اتحاد غربی بودهاست. از دههٔ 1960 روابط دانمارک بهطور فزایندهای با آلمان و بریتانیا بودهاست تا با کشورهای شمالی (نروژ و سوئد) که با آنها روابط منفی دارد. دانمارک در 1973 به جامعهٔ اروپا ملحق شد، ولی پیامد پیوستن به این بازار مشترک دستهبندی هر چه بیشتر بین احزاب سیاسی کشور بوده و تشکیل دولتهای ائتلافی و اقلیت را فرایندی وقتگیر و مشکل ساختهاست. عدم پذیرش پیمان ماستریخت (1992) از سوی رأی دهندگان دانمارکی اقدام برای اتحاد اروپا را زیر سؤال برد.